قطره قطره اشک های بی بهانه و با بهانه ام را جمع کنم دریا که نه شاید به اندازه رودخانه ای شوند آنها راجمع میکنم هرزمان که نفسی نبود به درگاه خدا خواهم برد ومیپرسم که اینها تاوان چه بودند?اشکهایی که بی اراده راه خود را یافته اند .واقفم خدا بزرگ است میدانم بندگانش خیلی حقیرند و این بنده ها کم هم نیستند . خدایا ! بندگانت امان و ارامشم را گرفته اند تو پناه و ارامشم باش .خدایا جز تو هیچ یاری ندارم هیچ هیچ هیچ....
نویسنده » » ساعت 12:1 عصر روز جمعه 99 فروردین 29